خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه، تاوخانه، برای مثال در چنین فصل تاب خانۀ شاه / داشته طبع چار فصل نگاه (نظامی۴ - ۶۱۱) خانه ای که دیوارهای آن آیینه کاری شده باشد، جام خانه
خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه، تاوخانه، برای مِثال در چنین فصل تاب خانۀ شاه / داشته طبع چار فصل نگاه (نظامی۴ - ۶۱۱) خانه ای که دیوارهای آن آیینه کاری شده باشد، جام خانه
خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، بالاخانۀ تابستانی پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، بالاخانۀ تابستانی پَربار، پَروارِه، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، بَروارِه، غُرفِه
گیاهی یکساله با برگ هایی بلند و دانه هایی به اندازۀ فندق که از آن مواد مخدر و الیاف گرفته می شود، گردی مخدر که از سرشاخ های این گیاه گرفته می شود و به صورت تدخین یا خوردن مصرف می شود بنگ، فنگ، بنج، زمرّد گیاه، زمرّدگیا، شاهدانج، شهدانج، کنودانه
گیاهی یکساله با برگ هایی بلند و دانه هایی به اندازۀ فندق که از آن مواد مخدر و الیاف گرفته می شود، گردی مخدر که از سرشاخ های این گیاه گرفته می شود و به صورت تدخین یا خوردن مصرف می شود بَنگ، فَنگ، بَنج، زُمُرُّد گیاه، زُمُرُّدگیا، شاهدانَج، شَهدانَج، کَنَودانه
استخوان شانه و شاخ گاو یا گوسفند، در قدیم برخی گدایان استخوان شانه و شاخ گاو یا گوسفند به دست گرفته و آن ها را به هم می زده و گدایی می کرده اند شاخ شانه کشیدن: کنایه از تهدید کردن شاخ شانه رفتن: کنایه از تهدید کردن، شاخ شانه کشیدن، برای مثال هلاک طرۀ مشکین آن سیه چشمم / که شاخ شانه رود آهوان صحرا را (عبدالغنی قبول - لغتنامه - شاخ شانه رفتن)
استخوان شانه و شاخ گاو یا گوسفند، در قدیم برخی گدایان استخوان شانه و شاخ گاو یا گوسفند به دست گرفته و آن ها را به هم می زده و گدایی می کرده اند شاخ شانه کشیدن: کنایه از تهدید کردن شاخ شانه رفتن: کنایه از تهدید کردن، شاخ شانه کشیدن، برای مِثال هلاک طرۀ مشکین آن سیه چشمم / که شاخ شانه رود آهوان صحرا را (عبدالغنی قبول - لغتنامه - شاخ شانه رفتن)
قسمی از گدایان که شاخ گوسفندی در یک دست و شانه ای در یک دست دیگر می گرفتند و آن شانه را بر شاخ می کشیدند تا صدای ناهنجاری برآید و مردم از آن صدا به ستوه آمده چیزی به آن ها بدهند
قسمی از گدایان که شاخ گوسفندی در یک دست و شانه ای در یک دست دیگر می گرفتند و آن شانه را بر شاخ می کشیدند تا صدای ناهنجاری برآید و مردم از آن صدا به ستوه آمده چیزی به آن ها بدهند